تا سال ۱۳۵۳ شاه از نظام دو حزبی حمایت میکرد و همواره به مخالفان سلطنت اطمینان میداد که به هیچ وجه قصد ایجاد نظام تکحزبی ندارد:
اگر من دیکتاتور بودم تا پادشاه مشروطه، سعی میکردم مانند هیتلر یا آنچه امروز در کشورهای سوسیالیستی (کمونیستی) میبینید، رهبری یک حزب واحد و مسلط را به دست بگیرم
اما در سال ۱۳۵۳ ناگهان عقیده شاه تغییر کرد، حزب ایران نوین و حزب مردم را منحل کرد، حزب رستاخیز را تشکیل داد و گفت که در آینده دولت تک حزبی خواهد داشت. در ضمن گفت:
« کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر قانونی یعنی باصطلاح خودمان: «توده ای». یعنی باز باصطلاح خودمان و با قدرت اثبات:بی وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می خواهد برود چون که ایرانی نیست، غیر قانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است. یک کسی که توده ای نباشد و بی وطن هم نباشد ولی باین جریان هم عقیده ای نداشته باشد، او آزاد است، بشرطی که بگوید -بشرطی که علناً و رسماً و بدون پرده- بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم.ما به او کاری نداریم.»